یکشنبه 8 فروردین ماه 1395
روزی که سرچشمه به جمهوری اسلامی آری گفت
«احمد رحیمی باقری»، از پیشکسوتان صنعت مس کشور در گفتگو با «عصرمس آنلاین» از روزهای عید و 12 فروردین 1358 در شهر سرچشمه می گوید.
روزهای ابتدایی سال برای کارکنان صنعت مس یادآور خاطرات تلخ و شیرین سال 58 است. سالی که کارکنان صنعت مس با تلاش طاقت فرسا برای بازگشت به چرخه تولید و تولد صنعت مس تمام تلاش خود را به کار بستند و حتی از حقوق خود هم گذشتند. عید سال 58 آغاز یک تلاش 4 ساله برای راهاندازی صنعت مس بود. تلاشی که در نهایت منجر به ایستادن مس، ایران و انقلاب روی پای خود شد. روایت «احمد رحیمی باقری»، پیشکسوت صنعت مس را از سال نو 1358 و 12 فروردین این سال که در گفتگو با «عصرمس آنلاین» بیان شده است، در ادامه می خوانید.
-
عصر مس آنلاین سال نو را به شما و تمامی پیشکسوتان عزیز صنعت مس تبریک میگوید.
در فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی نصیب حضرت عالی سعادت باد و پیروزی. پیشکسوتان صنعت مس، جوانان عصر انقلاب هستند که با خاطرات تلخ و شیرین، عمر خود را در این شرکت سپری کردند. اکنون که فصل بهار با تمام زیباییهایش فرا میرسد جای شهدا خالی است. در این بهار زیبا باید همگی با اتحاد، همدلی و همبستگی دست به دست هم دهیم و ایران و جوانان ایران را دریابیم.
-
شما از چه سالی به استخدام شرکت مس در آمدید؟
از آبانماه 1354 پس از یک دوره کارآموزی در یک موسسه بینالمللی به نام «مریلو» به استخدام شرکت مس ایران درآمدم. در ابتدا برای گزینش در هر بخش خارجیها با ما مصاحبه میکردند. کمی انگلیسی بلد بودم و این موضوع به من کمک کرد تا در مصاحبه با رئیس حسابداری در این بخش استخدام شود. از همان موقع در حسابداری حقوق و دستمزد به کار مشغول شدم. تمام کارکنان شرکت با بخش حقوق و دستمزد سروکار دارند و به نوعی با همه آشنا بودم.
-
طبیعتا نزدیک سال نو باید پروندههای سال مالی را میبستید و به نوعی پایان سال برای شما کابوس بود ؟
به پایان سال که میرسیدیم شب و روز نداشتیم. شاید روزی 1 یا 2 ساعت میتوانستم به خانه بروم. اوایل به مدت 10 سال در شهرک سرچشمه ساکن بودم اما بعد به رفسنجان نقل مکان کردم و این موضوع دردسر رفت و آمد و آخر سال را بیشتر میکرد. اما خاطرات خوشی هم از آن زمانها در ذهن دارم.
خاطره بدی پیش از انقلاب در مورد رفتار خارجیها در ذهنم مانده است. مثلا در اسفند ماه 56 بود که یکی از نزدیکانم فوت کرد. هوای بسیار سرد زمستان 56 سرچشمه و برف سنگین آن روزها رفتن از سرچشمه به رفسنجان را برای من سخت میکرد. وقتی به نزدیکی دروازه رسیدم هیچ خودرویی به رفسنجان نمیرفت چون برف سنگینی آمده بود. متوجه یک اتوبوس کاملا خالی شدم که یک آمریکایی با یک قلاده سگ درون آن نشسته بود. اتوبوس متعلق به شرکت پارسونز جردن بود. راننده گفت: «به رفسنجان میروم اما اجازه من دست این خارجی است». وقتی از آن آمریکایی اجازه خواستم که وارد ماشین شوم با کمال خشونت با من برخورد کرد. این برخورد تصویر بسیار بدی در ذهنم نسبت به آمریکاییهای شاغل در سرچشمه گذاشت. خاطرات شیرین به روزهای پیروزی انقلاب بازمیگردد. کل سرچشمه در حالت اعتصاب بود. همسایهها به ما خبر دادند که انقلاب پیروز شده است. با وجود برف سنگین و نبود ماشین با پای پیاده به مسجد رفتیم و در آنجا شعار پیروزی انقلاب را دادیم و تکبیر گفتیم.
-
در آن زمان تقریبا بیشتر خارجیها هم از سرچشمه رفته بودند؟
نه همه. در شهرک تعدادی خارجی ساکن بودند که اهل پاکستان و هند بودند. این افراد همراه دیگر خارجیهای شاغل در سرچشمه به ایران آمده بودند. اوایل پیروزی انقلاب در عید سال 58 سفره هفت سین را انداختیم و از این افراد دعوت کردیم که مهمان ما باشند. البته هندیها و پاکستانیها رسم سفره هفت سین نداشتند اما همگی استقبال کردند و در این مهمانی به آنها خوش گذشت. تا چند سالی بعد هم ماندند اما به مرور زمان از سرچشمه رفتند.
پس از انقلاب اوضاع به هم ریخته بود اما همه دست به دست هم دادند تا سروسامانی به اوضاع بدهیم. در همان روزهای عید سال 58 بود که برخی تصمیم گرفتند حقوق نگیرند یا کمتر بگیرند تا کار شرکت به وضعیت مساعد بازگردد. در آن زمان شرکت مس به شدت به کارکنان بدهی داشت و اعتصابات هم عملا شرکت را فلج کرده بود. بر همین اساس بود که عید سال 58 کارکنان تصمیم گرفتند به خاطر پیروزی انقلاب و راهاندازی مجدد شرکت 2 یا 3 ماه حقوق نگیرند. البته مقداری حقوق در این مدت به آنها داده شد اما کارگرانی بودند که در کارخانه اضافه کار داشتند یا عیدی میخواستند و شرکت به دلیل مشکلات نمیتوانست آن را پرداخت کند. کارگران در مشقت بسیار زیادی به سر میبردند اما حاضر بودند این مشکلات را به جان بخرند تا انقلاب موفق شود و شرکت مس به روال عادی تولید بازگردد. البته حقوق عقب افتاده بعدها به کارگران پرداخت شد. این موضوع با رایگیری 12 فروردین برای نظام جمهوری اسلامی ایران همزمان شد. در سرچشمه نیز همچون سراسر ایران همه یکپارچه گفتند: «آری». اولین سال پیروزی انقلاب و شروع سال نو با آنکه حقوقی در کار نبود بسیار دلچسب بود. آن روزهای خوش از ذهنها پاک نمیشود. از لحاظ روانی احساس شادی و شعف میکردیم.
-
از چه زمانی اوضاع بهتر شد و کارها به روال گذشته بازگشت؟
از سال 61 به بعد اوضاع بهتر شد.
-
کدام عید برای شما سختترین عید و کدام یک برای شما دلچسبترین عید بود؟
سال 59 که جنگ تحمیلی شروع شد، اسفند و بهار بسیار سخت و غمباری را پشت سر گذاشتیم. بسیاری از فرزندان ایران که از همکاران ما هم بودند به جبهههای شتافتند و دیدن جای خالی آنها برای ما سخت بود. یاد تمامی رزمندگان و شهدای دفاع مقدس را باید گرامی داشت به خصوص شهید عابدینی که امروز یکی از انبارهای شرکت نیز به اسمشان نامگذاری شده است. فردی بسیار مخلص و دوستداشتنی بود. اعزام شهید عابدینی به همان اوایل جنگ و عید سال 60 بازمیگردد. در مقابل عید سال 62 با توجه فتح خرمشهر و راهاندازی ذوب رنگ و بوی فتح و موفقیت برای ما داشت. سال بسیار خوبی بود.